pw_er

 
Katılım: 18.02.2010
Sonraki seviye: 
Points needed: 139

پارسی زبانان بدانید...

دو اشتباه خیلی مهم که ما نباید در زبان فارسی بیان کنیم

سگ واق واق می‌کند نه پارس. این ضربه‌ای بود که از تازیان خورده‌ایم که می‌خواستند ما پارسیان را خرد و کوچک کنند که این لقب را به پارسیان دادند. غذا در زبان عربی یعنی پس‏آب شتر یا همان ادرار شتر، که این هم یکی دیگر از ضربه‌های تازیان هست که به هنگام خوردن شام یا ناهار می‌گفتند بگویید غذا می‌خوریم. به جای کلمه غذا از خوراک استفاده نمایید. خواهشمندم این دو مورد را به دوستان فارسی زبان خود گوشزد کنید. جهت اطّلاع بیشتر می‌توانید به لغت‌نامه دهخدا مراجعه کنید.

اصطلاح نادرستی بین مردم رواج دارد كه می‏گویند سگ پارس می‏كند.

حال جمله درست را ببینید: سگ پاس می‏كند.

پاس كردن سگ هیچ اشاره‏ای به نوع صدای سگ ندارد، بلكه به معنی پاس دادن و پاسبانی است، چون از قدیم سگ را پاسبان دانسته‏اند و ما عبارت سگ پاسبان را زیاد شنیده‏ایم. وقتی كه می‏خواستند بگویند سگ در حال پاسبانی و نگهبانی است، می‏گفته اند كه سگ پاس می‏كند. به مرور این واژه با واژه پارس كه نام قومی ایرانی است اشتباه گرفته شده و اصطلاح نادرست سگ پارس می‏كند، رایج گشته است و معنی آن نیز از پاسبانی به تعریف صدای سگ تغییر یافته است، به این شكل:

با تلفّظ و معنی درست و اصیل: سگ پاس می كند (سگ نگهبانی و پاسبانی می‏كند)

با تلفّظ و معنی تغییر یافته و غلط: سگ پارس می كند (سگ عوعو می‏كند)

این پژوهش ارزشمند را در باب ریشه پارس سگ به استاد ارجمند جناب آقای عادل اشكبوس نویسنده و زبان‏شناس گرانقدر كشورمان مدیونیم كه عین توضیحی را كه به قلم ایشان نگاشته شده در زیر می‏آوریم:

واژه پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفّظ درست این واژه به معنی صدای سگ "پاس" است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفه سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست.

سگ پاس می‏کند یعنی با صدایش دارد پاسبانی می‏کند. امروزه کردها (مثلا کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفّظ می‏کنند و پارس نمی‏گویند. ئه و سه گه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس می‏کند.

زبان کردی همانندی‏های بسیار زیادی به پهلوی باستان دارد.

حتّی واق واق و عوعو را ما اشتباه می‏نویسیم . عوعو با عین درست نیست؛ مگر کلمه‏ای عربی است که با عین می‏نویسیم و واق واق نیز به صورت واغ واغ درست است . چون قاف در عربی و ترکی است و کلمات فارسی اصیل با قاف نیستند. به زبان دیگر هر چه کلمه دارای قاف در فارسی است یا عربی است مانند قاسم، مقسم، تقسیم، منقسم مقسوم علیه، قسمة و یا ترکی و مغولی است؛ مانند قشنگ، دوقلو، چاقو، آقا، قالپاق، قاراشمیش، قره قروت. البتّه قوری روسی است و کلمات فارسی قهرمان و قند و قباد نیز در اصل کهرمان و کواذ و کند بوده‏اند که تحت تأثیر عربی با قاف نوشته شده‏اند و در اصطلاح معرّب هستند.

تحقیر یک ملّت به دست خود! اسامی تازی و معنی زشت و نامأنوس آن

طیّ قرن‏ها نیاکان ما به خاطر آگاه نبودن از معنی برخی از نام‏ها، ستمی تاریخی به فرزندان خود کرده‏اند. البتّه چون زبان عربی زبان مادری مردم ما نبوده است و هجوم بیگانه موجب شده بود تا ناخودآگاه برخی از واژه‏ها و نام‏های نادرست بر تاریخ و فرهنگ و جوامع و خانواده‏های ما تحمیل شود! امّا این یک خودزنی تاریخی بود که ملّت بر سر خود آورد.

مثلاً “غلام” نامی است و یا شاید بهتر باشد بگوییم پیشوند برخی از نام‏هایی است که هرگز در زبان عربی از آن استفاده نمی‏شود امّا غلامعلی و غلامحسین و غیره در میان ما ایرانیان بسیار رایج بوده است! هرگز یک عنصر عرب را نمی‏بینید که او را غلام بنامند! و این بدین خاطر است که اعراب معنی غلام را می‏دانند و ما نمی‏دانسته‏ایم. غلام از ریشه غلم می‏آید که به معنای بهره‏وری جنسی است! و غلام به پسربچّه‏هایی می‏گفتند که اعراب از آن‏ها استفاده جنسی می‏نموده‏اند! به غلط به ما گفته بودند که غلام یعنی نوکر و برده و بنده! درصورتی که در زبان عربی، عبد می‏شود برده و نوکر را خادم می‏گویند! غلام و کنیز هم‏تراز و همراهند!! از کنیزان نیز بهره جنسی و خانگی می‏برده‏اند و از غلام بچّه‏ها نیز!!

بسیاری از نام‏های عربی که در میان ما ایرانیان رایج است، در میان اعراب اصیل (عربستان سعودی، کشورهای خلیج پارس ...) ابداً متداول نیست! هرچند امکان دارد که این نام‏ها در میان شیعیان مورد استفاده قرار بگیرد؛ آن هم به عنوان عشق و تعصّب ویژه‏ای که نسبت به برخی از شخصیّت‏های تاریخ اسلام داشته و دارند. امّا بدون شک اگر پدر و مادری با ریشۀ این گونه نام‏ها و معنای آن‏ها آشنایی می‏داشته‏اند هرگز نام‏های نازیبا را به عشق شخصیّت‏های تاریخی برروی فرزندان خود نمی‏نهادند. با هم به معنی چند نام نگاهی می‏اندازیم که نتیجه سال‏ها پژوهش و کنکاش می‏باشد:

امّ کلثوم: ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق می‏شود.

حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت.

خدیجه: به سقط جنین شتر می‏گویند.

بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد.

سمیّه: از سم می‏آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد می‏گویند.

سکینه: که مسکین نیز با این نام هم‏خانواده می‏باشد، به بانوی گدا و خوار و بیچاره می‏گویند.

رقیّه: که از ریشه رق می‏آید، به معنای افسون و جادو و نیرنگ است.

عذرا: به هر آن چیزی که سوراخ نشده باشد می‏گویند.

فاطمه: از فطم می‏آید و به بچّه شتر ماده از شیر گرفته شده می‏گویند.

جعفر: مادّه شتری که شیر بسیار داشته باشد.

ذبیح: به هر چارپایی که گلویش را ببرند می‏گویند. ذبح شده یعنی گلو بریده.

باقر: که از خانواده بقره می‏باشد به گاو نر چاق می‏گویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز می‏فهمیده است نیز می‏گفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز می‏داند.

عبّاس: از عبس می‏آید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخو.

عثمان: بچّه مار.

کاظم: از کظم می‏آید و به معنای لال بودن، گنگ و بی‏زبان و خاموش.

هاشم: به نان فروش دوره‏گرد می‏گفته‏اند!

حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته‏اند که انسان‏ها را زنده زنده پاره می‏کرده است.

صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و از ریشه صغرا است، به معنای کوچکتر!