يکي از فانتزيام اينه که :
توي بيمارستان ، پرستار از اتاق عمل سريع مياد بيرون و داد بزنه :
آقاي دکتر ، آقاي دکتر ، بيمار داره از دست ميره !
من درحالي که لبخندي پر معنا برلب دارم سرمو ميندازم پايين و از توي کشو دستکشمو در ميارم . . .
پرستار بلندتر و با التماس ميگه : آقاي دکتر لطفا عجله کنيد ، قلبش از حرکت ايستاده
من بازهم با لبخندي معنا دار دستکشارو دستم ميکنم . . .
ايندفعه همهء پرستارا و دکترا از اتاق ميريزن بيرون و فرياد ميزنن آقاي دکتر ، آقاي دکتر ، بيمار داره ميميره :|
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردي به چهره تک تکشون نگاه ميکنم و ميگم :
آقاي دکتر طبقه بالا تشريف دارن
بعد سطل آبو با پام هول ميدم جلو و همينجور که دارم زمينو تي ميکشم توي مه و غبار ناپديدشم . . .
---------------------------
میگویند شیشه ها احساس ندارند ... اما وقتی روی
شیشه ی بخار گرفته ای نوشتم دوستت دارم, آرام
گریست! . .
یه بارم نوشتم : دوستت ندارم بازم
گریست !!
یه بار دیگه نوشتم: خوبی شیشه؟؟
باز گریست !!!
فک کنم افسردگی داره! ديووونس اصلن
-------------------------------------
رفتم گل فروشي گل بخرم يه گل خوشگل بزرگ ديدم برگشتمگفتم :آقا اين طبيعيه؟؟ دختر 5 ساله دراومد جلو همه گفت په نه په سزارينه ! واقعن اينا بچه هستن؟
--------------------------------------
بچه ها اينجا كسى هَس galaxy note IIIداشته باشه ...؟!
يه سؤال دارم اگه ميشه جواب بدين ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پولشو اَ كجا اُوردى کـــــــــــصافـــــــــــــــــــــــط ...؟! :D:|
--------------------------------------------------
قديما مهمون ميومد خونه ميگفتن قبله کدوم طرفه
الان تا ميان ميگن پسورد مودمتون چيه؟
------------------------------------------------------
یه بار تو عروسی زدم به بغلیم گفتم حاجی اون پسره که داره وسط میرقصه قیافش خیلی بی ریخته |:
یارو گفت :
اونیکه تو میگی پسر نیست دخترمه..!
منم که از خجالت آب شده بودم گفتم :
ببخشید من نمیدونستم شما پدرشی !!!
یارو گفت:
مرتیکه من پدرش نیستم مادر شم |:
هيچي ديگه من الا تو بيابونا سردرگمم... :|
------------------------------------------------------------
اگه يه روز بهت گفتن بين زن گرفتن و سرطان گرفتن يکي رو انتخاب کن اصلاٌ از اسمش نترس...با
شيمي درماني درست ميشه
--------------------------------------------------------------
توي آسانسور واساده بودم يه دُخــــتــَـــره هم اومَــد تــو !
اول ساکت بود ، بعد گفت : چطوري ؟
گفتم : الـحـمـدلله
يه نگاهي به من کردو هندزفري شو جابجا کرد ، معلوم شد داره با تلفن حرف مي زنه
هيچي ديگه منم تسبيح رو از تو جـيـبـم در آوردم ادامـه دادم :
الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله
-----------------------------------------------------------------
سلامتي خودم که وقتي ميرم پيش عشقم گوشيمو سايلنت نميکنم !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ريسکش بالاااااست ، کلا باتريشو درميارم ميزارم تو جورابم
----------------------------------------------------------------
وقتي بچه بودم زنگ يه خونه رو که ميزدم در نميرفتم،
واميستادم تا صاحبخونه در رو باز کنه بعد قدم زنان از جلوش رد ميشدم!
اونم محاسبه ميکرد با خودش ميگفت کسي که زنگ رو زده الان رسيده سر کوچه پس اين نيست!!
از همون طفوليت علم فيزيکم خوب بود
-------------------------------------------------------------------------
خطيب نماز جمعه امروز :
خوش بختانه رئيس جمهور ما در نيويورک به دنيا ثابت كرد كه . . . ,
ما به دنبال صلح در جهانيم و با هيچ كشوري در دنيا ,
دشمني و خصومتي نداريم و پيام ما به دنيا صلح و دوستي ست . . . !
حضار :
مـرگ بر عامريکا :|
مــــــــــرگ بر اسرائيل :|
مــرگ بر انگيلس :|
و من :|
---------------------------------------------------------
يارو صبح اومد دم در خونمون گفت ميخوايم واسه محلتون يه استخر احداث کنيم...... نيازمنده کمک هاي مردمي هستيم..... خيلي با حرکتشون حال کردم و رفتم يه ليوان آب آوردم واسش!!!!!!
اصلا اشک تو چشاش حلقه زد
--------------------------------------------------------
پسر جواني در کتابخانه از دختري پرسيد: مزاحم نيستم کنار دست شما بنشينم؟
دختر جوان با صداي بلند گفت: نميخواهم يک شب را با شما بگذرانم!
تمام دانشجويان در کتابخانه به پسر که بسيار خجالت زده شده بود نگاه کردند...
پس از چند دقيقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار ميزش به او گفت: من در زمينه روانشناسي پژوهش مي کنم و ميدونم مردها به چه چيزي فکر ميکنند، گمان کنم شمارا خجالت زده کردم. درست است؟
پسر با صداي بسيار بلند گفت: 200 دلار براي يک شب !!؟ خيلي زياد است !!!
و تمام آناني که در کتابخانه بودند به دختر نگاهي غير عادي کردند...
پسر به گوش دختر زمزمه کرد: من حقوق ميخوانم و ميدانم چطور شخص را گناهکار جلوه دهم
------------------------------------------------------
داداشم رفته سربازي واسه معرفي که رفته ازش پرسيدن مشکل قضايي ندارين؟
گفته نه به اون صورت ولي هرچي مي خورم سير نميشم :|
هيچي ديگه معافش کردن برگشت...
فکر کنم ترسيدن بقيه سو تغذيه بگيرن
------------------------------------------------------
ازکودکي بازيچه دست نويسندگان شديم .وگرنه کدام روباهی پنير ميخورد
------------------------------------------------------
ديروز يه شيشه کشک خريدم: 75000 تومن !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گمونم از اين به بعد برو کشکتو بساب ...
يه پيشنهاد تجاري موفق محسوب ميشه!
--------------------------------------------------