خداوندا دگر کافیست
تمامش کن
میان اینهمه دفتر
کدامین شعر تکراری
برایت محور ِ این عشق پوشالی است
خداوندا
چقدر اینروزهای دفترم خالی است
/تکراریست
بیا یادم بده
با زندگی/ بی عشق /خوش باشم
من افتادم
بیا یادم بده در لحظه با یاد شما پاشم
چه فکری در کنار خلقت من بود با انسان
مگر این جسم تو خالی
شعور ِ و تاب این تک ضربه های سخت را دارد
نمی بینی چه محتاجم
نمی بینی شکستم
از درون تا صبح می پاشم
خرابم/ خسته ام /با من مدارا کن
که بر خاک همین تک کوچه ی بن بست
به سجده بر مقام ِ شاهیت افتاده بودم......... آخ .......یادت نیست / یادم هست
هجوم ِ وحشی ایمان به جسمم سخت می تازید
من از شلاق های روح آگاهم
":بیا رو کن به درگاهم
که تنها معبد ِ ایمن برای رستگاری هاست"
خدایا شاهکار خلقتت این بود!
زمین جای خرابی هاست
و من بین همین آوارها هر روز می گردم
به دنبال کسی که بی سبب در بین انسانها گُمش کردم
بیا پایان بده بر خلقتت
این نطفه شاید نطفه ی تکثیر آدم نیست
خداوندا دگر کافیست
خداوندا دگر کافیست